رزه امام علی(ع)

ساخت وبلاگ

هوا گرم بود. بیمارستان، بهداشت و پانسمان مناسب نداشت. پایم تا ران توی آتل بود. پانسمان هم نمی‌شد. دوسه ماه که گذشت، کرْم‌های سفید ریزی از درون آتل بیرون آمدند. حالا دیگر پایم کرم افتاده بود. ناچار شدم بدون تجویز پزشک، آتل را باز کنم.

+نوشته شده در یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۴ ب.ظ&nbspتوسط اشرفی | 

رزه امام علی(ع)...
ما را در سایت رزه امام علی(ع) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37

چند ماه در بیمارستان بودم. حالا دیگر زخم پایم خوب شده بود. مرخص شدم. وقتی به آسایشگاه آمدم عراقی‌ها به یکی از اسرا تیغ دادند تا ریشم را بزند. هم تیغ می‌زد هم صحبت می‌کرد. اما من با او حرف نمی‌زدم. کارش که تمام شد وسایلش را جمع کرد و رفت. بعدا یکی از رفقا به من گفت: حواست باشد او جاسوس است!

+نوشته شده در سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۲:۱۲ ق.ظ&nbspتوسط اشرفی | 

رزه امام علی(ع)...
ما را در سایت رزه امام علی(ع) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37

برای عراقی‌ها جاسوسی می‌کرد. در ضمن، تخیلاتی هم داشت که به عنوان خبر برایشان تعریف می‌کرد. مثلا برای اینکه هیجان کار را بالا ببرد گفته بود بچه‌ها قاشق تیز کرده‌اند تا نگهبان‌ها را بکشند! عراقی‌ها هم ترسیده بودند. آسایشگاه را به‌هم می‌ریختند. بچه‌ها را بازرسی می‌کردند و کتک می‌زدند. وقتی فهمیدند دروغ گفته، شکنجه‌اش کردند. خدایا از گناهانش درگذر! +نوشته شده در سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۹ ق.ظ&nbspتوسط اشرفی |  رزه امام علی(ع)...
ما را در سایت رزه امام علی(ع) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37