هوا گرم بود. بیمارستان، بهداشت و پانسمان مناسب نداشت. پایم تا ران توی آتل بود. پانسمان هم نمیشد. دوسه ماه که گذشت، کرْمهای سفید ریزی از درون آتل بیرون آمدند. حالا دیگر پایم کرم افتاده بود. ناچار شدم بدون تجویز پزشک، آتل را باز کنم.
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37
چند ماه در بیمارستان بودم. حالا دیگر زخم پایم خوب شده بود. مرخص شدم. وقتی به آسایشگاه آمدم عراقیها به یکی از اسرا تیغ دادند تا ریشم را بزند. هم تیغ میزد هم صحبت میکرد. اما من با او حرف نمیزدم. کارش که تمام شد وسایلش را جمع کرد و رفت. بعدا یکی از رفقا به من گفت: حواست باشد او جاسوس است!
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 13:37